شورای دانش آموزی آموزشگاه هیأت امنایی بهار دانش شهرکرد

می توان گفت هدف از تشکیل شورای دانش اموزی اباد کردن و خوشحالی دانش اموزان مدرسه است. این تارنما هم برای ابادی و خوشحالی دانش اموزان دبستان بهار دانش می باشد

شورای دانش آموزی آموزشگاه هیأت امنایی بهار دانش شهرکرد

می توان گفت هدف از تشکیل شورای دانش اموزی اباد کردن و خوشحالی دانش اموزان مدرسه است. این تارنما هم برای ابادی و خوشحالی دانش اموزان دبستان بهار دانش می باشد

چهارشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۳۷ ب.ظ

گردافرید


گردافرید
گُردآفرید نخستین شیرزن حماسه ملی ایران است. وی را می‌توان

نمونه زن اصیل ایرانی دانست. او در جنگاوری بی‌همتاست.
در رهسپاری سهراب از توران* به ایران، هنگامی که وی در

جستجوی پدرش رستم است، با او آشنا شدیم  در مرز

توران و ایران، دژی به نام سپیددژ هست. گُژدَهَم که یک ایرانی

سالخورده است، بر آن فرمان می‌راند و همواره در برابر دشمن

پایداری سرسختانه‌ای می‌ورزد و با این کار، دل همه ایرانیان را

به آن دژ (قلعه) امیدوار می‌سازد. گژدهم پیر، پسری خرد به نام

گُستَهَم دارد، و دختری به نام گردآفرید. سهراب ناچار است پیش

از درآمدن به خاک ایران از این دژ بگذرد. در نبرد میان سهراب و هژیر،

فرمانده دژ، سهراب بر او پیروز می‌گردد. سهراب، نخست می‌خواهد

او را بکُشد، اما سپس او را اسیر کرده راهی سپاه خود می‌کند. آگاهی

از این رویداد، دژنشینان را سراسیمه می‌سازد، اما گردآفرید چنان این را مایه

ننگ می‌داند که بر آن می‌شود خود به نبرد او رود.
سهراب در پی چالش آن شیرزن به رزمگاه درمی‌آید و آن دو به پرخاش

و نبرد درمی‌آیند. سهراب در برابر باران تیر گردآفرید، ناچار سپرش را به

کار درمی‌آورد. وی جنگ‌کنان نزدیک گردآفرید می‌شود و نیزه او را می‌گیرد.

با نیزه جامه(لباس) جنگی او را می‌درد، گردآفرید شمشیر می‌کشد و با

فرود آوردن آن نیزه سهراب را می‌شکند. سرانجام می‌بیند که توان رویارویی

با سهراب را ندارد و می‌کوشد سوی دژ بگریزد. اما سهراب به او می‌رسد و

کلاه‌خودش را برمی‌گیرد. تازه می‌بیند که آن پیکارگر نه مرد، بلکه دختری است.

گردآفرید به نیرنگ دست می‌یازد و به سهراب می‌گوید که خوب نیست رزمندگان

ببینند که وی در نبرد با یک دختر به چنین کوشش و رنجی گرفتار آمده و به او پیشنهاد

می‌کند که همراهش به درون دژ برود و دژ در چنگ اوست. 
سهراب که خیره او شده، در دام شگرد گردآفرید می‌افتد. گردآفرید او را تا در دژ می‌آورد،

سپس با چابک‌دستی بسیار به درون دژ می‌جهد و در را می‌بندد. سهراب بیرون می‌ماند.

گردآفرید به بالای دژ می‌رود و ریشخندکنان فریاد می‌زند: «ترکان ز ایران نیابند جفت!»

سپس به اندرز به او می‌‌گوید که بهتر است پیش از آن که رستم به آنجا برسد، همراه

سپاهش به توران برگردد.در زابلستان، سام تاج و تخت و کلید گنج را به زال سپرد و

بعد از نصیحت فرزند، خود به فرمان منوچھر شاھنشاه ایران برای جنگ با دیوان و

دشمنان به گرگساران و مازندران رفت.
روزگاری گذشت تا روزی زال جوان آھنگ سیر و سفر و شکار کرد. مھراب شاه کابل،

مردی خردمند و دلیر، از نژاد ضحاک و باجگزار سام شاه زابلستان بود و دختری به نام

رودابه داشت. زال و رودابه ندیده عاشق ھمدیگر شدند ولی نژاد رودابه مشکل وصلتشان

بود. بعد از مدت‌ھا نامه‌نگاری بین زال و سام و حتی آماده شدن سام برای جنگ با مھراب،

بالاخره زال به دیدار منوچھر رفته، بعد از آزمایش او توسط موبدان(خردمندان)، منوچھر با این وصلت موافقت می‌کند.
سام نیز که فرزند را بکام دل خویش می‌بیند پادشاھی و تخت و تاج زابلستان را به زال می‌سپارد.

توران: جای‌نامی برای یک منطقه در آسیای میانه به معنی سرزمین تور به زبان پارسی میانه است، که از آن‌ سوی آمودریا (جیحون) یعنی ماوراءالنهر، به خوارزم متصل بوده و از مشرق تا دریاچهٔ آرال امتداد دارد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۰/۲۴
سید محمدطاها رضوی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی